پس بگو قرار بود که تو بیایی و .. من نمیدانستم!
تابستون واسه نمایشگاه یه مجسمه فرشته با سیم درست کرده بود
که مثلا داشت میرفت سمت ِآسمون ،
دستاشم برده بود بالا و یه گندم دستش بود
از دستآ و پاهاش ستاره های آلمینیومی آویزون بود ..
اسمشو گذاشته بودم عروج ِحوا !
گذاشته بودمش کنار پنجره ، پشتِ پرده ..
بعد از مدتها الان داره صدایِ ستاره هایِ آلمینیومی ش میاد
پنجره بسته س ! بادَم که نمیاد !
پس این ستاره ها چه جوری دارن تکون میخورن ؟!؟!؟
نظرات شما عزیزان: